شعر درون مورد شکوفه های بهاری,شعر درون مورد شکوفه های بهاری,شعری درون مورد شکوفه های بهاری,شعر درون باره شکوفه های بهاری,شعر درون مورد شکوفه های بهار,شعر نو درون مورد شکوفه های بهاری,شعری درباره شکوفه های بهاری,شعر درباره شکوفه های بهار,شعر درمورد شکوفه های بهاری,شعر درباره شکوفه های بهاری,شعر شکوفه های بهاری,شعر شکوفه های بهاری,شعر شکوفه های بهار,شعر درون مورد شکوفه های بهاری,شعر به منظور شکوفه های بهاری,شعر کوتاه شکوفه های بهاری,شعر نو شکوفه های بهاری,شعری درمورد شکوفه های بهاری,شعر راجع بـه شکوفه های بهاری,شعر درون باره شکوفه های بهاری,شعر درون مورد شکوفه های بهاری,شعر درباره شکوفه های بهاری,شعر درمورد شکوفه های بهاری,شعر درباره شکوفه های بهار,شعری درون مورد شکوفه های بهاری,شعر درون مورد شکوفه های بهار,شعر نو درون مورد شکوفه های بهاری,شعری درباره شکوفه های بهاری,شعری راجع بـه شکوفه های بهاری,شعر شکوفه بهاری,شعر نو درباره شکوفه بهاری,شعر شکوفه بهاری,شعر شکوفه بهار,شعر شکوفه های بهاری,شعر درباره شکوفه بهاری,شعر درون مورد شکوفه بهاری,شعر نو شکوفه بهاری,شعر شکوفه ی بهاری,شعر شکوفه,شعر شکوفه های بهاری,شعر شکوفه اندوه فروغ فرخزاد,شعر شکوفه های گیلاس,شعر شکوفه ها,شعر شکوفه بهاری,شعر شکوفه بهار,شعر شکوفه مـی د,شعر شکوفه های بهار,شعر شکوفه انار,شعر شکوفه های بهاری,شعر درون مورد شکوفه های بهاری,شعر به منظور شکوفه های بهاری,شعر کوتاه شکوفه های بهاری,شعر نو شکوفه های بهاری,شعری درمورد شکوفه های بهاری,شعر راجع بـه شکوفه های بهاری,شعر درون باره شکوفه های بهاری,شعر شکوفه اندوه از فروغ فرخزاد,شعر شکوفه های گیلاس,شعر شکوفه های بادام,شعر شکوفه های سیب,شعر شکوفه های انار,شعر شکوفه های صورتی,شعر نو درباره شکوفه بهاری,شعر شکوفه بهاری,شعر درباره شکوفه بهاری,شعر درون مورد شکوفه بهاری,شعر نو شکوفه بهاری,شعر شکوفه ی بهاری,شعر درباره شکوفه های بهاری,شعر شکوفه بهارنارنج,شعر درباره شکوفه بهار,شعر شکوفه و بهار,شعر شکوفه مـی د از باد بهاری,شعر درون مورد شکوفه های بهاری,شعر درباره شکوفه های بهار

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را درون مورد شکوفه های بهاری به منظور شما تهیـه نماییم.برای دیدن این اشعار بـه ادامـه مطلب مراجعه نمایید

مستی و عاشقی و جوانی و یـار ما

نوروز و نوبهار و حمل مـی‌زند صلا

هرگز ندیده چشم جهان این چنین بهار

مـی‌روید از زمـین و ز کهسار کیمـیا

پهلوی هر درخت یکی حور نیکبخت

دزدیده مـی‌نماید اگر محرمـی لقا

اشکوفه مـی‌خورد ز مـی روح طاس طاس

بنگر بسوی او کـه صلا مـی‌زند ترا

مـی خوردنش ندیدی اشکوفه‌اش ببین

با همـین دیدگان اشک آلود
از همـین روزن گشوده بـه دود
به پرستو بـه گل بـه سبزه درود
به شکوفه بـه صبحدم بـه نسیم
به بهاری کـه مـیرسد از راه
چند
روز دگر بـه ساز و سرود
ما کـه دلهایمان زمستان است
ما کـه خورشیدمان نمـی خندد
ما کـه باغ و بهارمان پژمرد
ما کـه پای امـیدمان فرسود

شعر درون مورد شکوفه های بهاری

با حوانـه ها نوید زندگی است
زندگی شکفتن جوانـه هاست
هر بهار
 از نثار ابرهای مـهربان
ساقهها پر از جوانـه مـیشود
هر جوانـه ای شکوفه
مـیکند
شاخه چلچراغ مـی شود
هر درخت پر شکوفه باغ
کودکی کـه تازه دیده باز مـیکند
یک جوانـه است
گونـه های خوشتر از شکوفه اش
 چلچراغ تابناک خانـه است
خنده اش بهار پر ترانـه است
چون مـیان گاهواره ناز مـیکند

شعری درون مورد شکوفه های بهاری

این هیولا کـه رفته که تا افلاک
چتر وحشت گشوده بر سر خاک
نیست شاخ و گل و شکوفه و
برگ
دود و ابر هست و خون و آتش و مرگ

شعر درون باره شکوفه های بهاری

روی چمن از شکوفه ها رنگین شد
وز عطر اقاقیـا هوا سنگین شد
در نغمـه هر چلچله پیغامـی هست
کای خفته روزگار فروردین شد

شعر درون مورد شکوفه های بهار

یک کهکشان شکوفه گیلاس
نقشی کشیده بود بر آن نیلگون پرند
شعری نوشته بود بر آن آبی بلند
موسیقی بهار
چون موجی از لطافت شادی نشاط نور
در صحنـه فضا مترنم بود

شعر نو درون مورد شکوفه های بهاری

دلی کـه غنچه
نشکفته ندامتهاست
بگو بـه دامن باد سحر نیـاویزد
فدای دست نوازشگر نسیم شوم
که خوش بـه جام م شکوفه مـیریزد
تو هم مرا بـه نگاهی شکوفه باران کن
در این چمن کـه گل از عاشقی نپرهیزد
لبی بزن بـه من ای شکوفه بخت
که مـی خوش هست که با بوی گل درآمـیزد

شعری درباره شکوفه های بهاری

پر از شکوفه ی خون باغ مـهربانی شد
 پر از کبوتر پیر
مـیان باغی بالی شکست و باد گریست
پرنده های اسیر
 مـیان رودی ماه اسیر مـی خشکید
 کبوتری درون باد
مـیان دشتی رودی بـه ریگزار نشست

شعر درباره شکوفه های بهار

آمده بود و مـیگریست
مثل ستاره های صبح
مثل پرنده های باغ آمده بود خسته بود
 روی چمن نشسته بود
 مثل شکوفه های سرخ
 آمده بود
 مـی
گریست

شعر درمورد شکوفه های بهاری

شکوفه خوابم مـی پژمرد
تا دوزخ ها بشکافند
 تا سایـه ها بی پایـان شوند
 تا نگاهم رها گردد

شعر درباره شکوفه های بهاری

خندید باغبان کـه سرانجام شد بهار
دیگر شکوفه کرده درختی کـه کاشتم

شعر شکوفه های بهاری

من ز شرم شکوفه لبریزم
یـار من کیست ای بهار سپید ؟

شعر شکوفه های بهاری

دانـه های قشنگ تگرگ عشق
من بودم و خیـال تو و یک سبد بهار
یک آٍمان شکوفه زیبا و پاک یـاس
از آن طلوع مانده برایم بـه یـادگار

شعر شکوفه های بهار

تو مثل لطف بهاری پر از شکوفه خواندن
تمام هستی من شد مـیان شعر تو ماندن
تو مثل هر چه کـه هستی مرا بـه نام صدا کن
برای این دل سرگشته وقت صبح دعا کن

شعر درون مورد شکوفه های بهاری

در بغض غریب آسمان یـاد تو بود
 در دل غنچه مثل فریـاد تو بود
در جشن شکوفه های گیلاس نیـاز
حرف از گل بی خزان مـیلاد تو بود

شعر به منظور شکوفه های بهاری

دست مرا بگیر کـه باغ نگاه تو
چندان شکوفه ریخت کـه هوش از سرم ربود
من جاودانیم کـه پرستوی بوسه ات
بر روی من دردی ز بهشت خدا گشود
اما چه مـیکنی
دل
را کـه در بهشت خدا هم غریب بود

شعر کوتاه شکوفه های بهاری

شکوفه های کوه

حتم کـه در فکر این اند

بشر دیو است

شعر نو شکوفه های بهاری

گیلاس های کوهی

با شاخه های ریش ریش

هنوز شکوفان

شعری درمورد شکوفه های بهاری

شکوفه های گیلاس

غوطه ور مـیان گرد و غبار

از آمد و شد جماعت

شعر راجع بـه شکوفه های بهاری

فانوس های کاغذی

همـه انگار کـه محو شده

مـیان ابر شکوفه

شعر درون باره شکوفه های بهاری

به مـه پنـهان شو

از جماعتی کـه گروه گروه مـی آیند

شکوفه ی وحشی

شعر درون مورد شکوفه های بهاری

این شکوفه ها

که تر و خشک شان مـی کنیم

آذین قلب ماست

شعر درباره شکوفه های بهاری

شکوفه ی کوهی

شاخه هایت بگیر و فرو گذار

دشتی برهوت

شعر درمورد شکوفه های بهاری

این زنی است

که حیف تباه شود

شکوفه ی کوهی

شعر درباره شکوفه های بهار

چه منظر زشتی

شاخه ها شکسته و مـهجور

شکوفه ی کوهی

شعری درون مورد شکوفه های بهاری

ماندن اینجا

انگار کـه آسودن چشم هاست

با شکوفه های یوشینو

*یوشینو منطقه ای کهوهستانی درون ژاپن کـه کوه هایی پر از درخت گیلاس داشت

شعر درون مورد شکوفه های بهار

کجا؟

بگو کجا روزم را آغاز کنم

بر کوه شکوفان یوشینو

شعر نو درون مورد شکوفه های بهاری

بی کـه بشکنی

بگذار آذین دلت باشد

شکوفه ی کوهی

شعری درباره شکوفه های بهاری

همـه درون یک خط

چقدر دلم به منظور فقط یک درخت

درخت شکوفان تنگ است

شعری راجع بـه شکوفه های بهاری

کی درون این دنیـا

پوست تن تو کند

شکوفه ی کوهی؟

شعر شکوفه بهاری

به جای افسوس

برای باد، آموزش شکوفه درخت همیشه بهار ترکه ای بـه من ده

نگاهبان شکوفه شوم

شعر نو درباره شکوفه بهاری

در روزگار ما

این چنین زجر مـی دهند با پیوند

شکوفه های وحشی

شعر شکوفه بهاری

نشسته ایم

مـیان ابری گرد و غبار،

این هست سیل شکوفه؟

شعر شکوفه بهار

در روز پیش

بر آن کوه گذشتم

تمام شکوفه

شعر شکوفه های بهاری

به بچه شان

والدین زیر شکوفه ها گفتند

«بهار همـین است»

شعر درباره شکوفه بهاری

سکوت
صدای آب
بوی شکوفه ها
بوی کاهگل نم خورده
ولی خودمانیم
آدم گاهی دلش بهار مـی خواهد …

شعر درون مورد شکوفه بهاری

دوباره معجزه آب و آفتاب و زمـین
شکوه جادوی رنگین کمان فروردین
شکوفه و چمن و نور و رنگ و عطر و سرود
سپاس و بوسه و لبخند و شادباش و درود

شعر نو شکوفه بهاری

شکوفه مـی د از باد بهاری
شده سر که تا سر دشت سبز و گلناری

شعر شکوفه ی بهاری

شکوفه های بی قرار روز آفتابی
به صبا بوسه دهند باسرخابی

شعر شکوفه

ای شکوفه خنده تو جلوه ها دارد
آن روی زیبا نظر سوی ما دارد

شعر شکوفه های بهاری

شکوفه پرپر کندو لاله پریشان
بهر طرف دست صبا گشته گل افشان

شعر شکوفه اندوه فروغ فرخزاد

ای شکوفه خنده تو جلوه ها دارد
آن روی زیبا نظر سوی ما دارد

شعر شکوفه های گیلاس

سیب یـا گندم ؟
همـیشـه بهانـه‌ای هست
شکوفه‌ی بادام
غم چشم‌هات
خندیدن انار
و این‌همـه بهانـه
که باز خوانده شوم
به آغوش تو
و زمـین را کشف کنم
با سرانگشت‌هام
زمـین نـه
نقطه نقطه‌ی تنت

شعر شکوفه ها

سردی ولی‌ دوست دارمت
آه محبوبِ مغرورِ من
بر تابستانِ آغوشم بیـاویز
بر شعله‌های این عشق
بر اتفاقی‌ کـه چنین بی‌ بهانـه درون نگاهم رخ مـی‌‌دهد
بر تکلمِ ساده ی من از احساسم
بر صداقتِ واژه ها
بر زایشِ گل و شکوفه و بهار
بر دست‌هایی‌ کـه رازِ قلبم را چنین عریـان مـی‌‌نویسند
بر شانـه‌های بی‌ دریغِ من ، بیـاویز

شعر شکوفه بهاری

ای دل بـه کوی او ز کـه پرسم کـه یـار کو
در باغِ پر شکوفه کـه پرسد بهار کو

شعر شکوفه بهار

کندویت کجاست
تا زنبورانم
از شکوفه گیلاست پر کنند
سوزن بارانت کجاست
تا زخم زمستانم را بدوزم
من بـه بوی تو برخاستم
و از حرارت بیداری دارم کور مـی شوم

شعر شکوفه مـی د

من آن درخت زمستانی ، بر آستان بهارانم
که جز بـه طعنـه نمـی خندد ،‌ شکوفه بر تن عریـانم

شعر شکوفه های بهار

کنار پنجره تنـها نشست و گفت
ای بهار حسد مـی برم بـه تو
 عطر و گل و ترانـه و سر مستی ترا
با هر چه طالبی بخدا مـی خرم ز تو
 بر شاخ نوجوان درختی شکوفه ای
با ناز مـیگشود دو چشمان بسته را
 مـیشست کاکلی بهآب تقره فام
آن بالهای نازک زیبای خسته را

شعر شکوفه انار

چیزی بگو

مثل بهار

مثلا شکوفه کن

و یـا ببار

مانند رحمتی بر درونم

یـا رنگین کمان باش و

روحم را درون آغوش بگیر

چیزی بگو

فراتر از حرف باشد

جانم را لمس کند

چیزی بگو

مثلا کنارت هستم

شعر شکوفه های بهاری

حسد مـی ورزم
از غیرتم نسبت بـه تو
از تعلق خاطرم بـه تو
از آهنگ ها, شکوفه ها و پارچه ها
از انتظار روز به منظور دیدنت
از انتظار شب برایت
از مرگ
از برگی پاییزی کـه رویت مـی افتد
از آبی کـه مـی خواهی بنوشی آن را
از …

شعر درون مورد شکوفه های بهاری

دوست مـی دارم درون تو
 بوی خوش را و نـه شکوفه را
 نبض را و نـه جسم را
 وزش آرام باد را
در مـیان شاخه هایت و نـه شاخه های خشک را

شعر به منظور شکوفه های بهاری

عشق روز اول
بستری مـی سازد ازشکوفه های سفید
تورا رها مـیان باغهای زیبا
برکه های آرام عبور مـی دهد از تنت
خواب را حرام مـی کند برچشمـهایت
از روز بدش مـی آید
ستاره ها را پنـهان مـی کند پشت پلکهایت
آسمان را تاریک مـی کند کـه چشمانت آرام باشد
به خفتگان آواز بیداری مـی دهد
به مرده گان نوای زندگی

شعر کوتاه شکوفه های بهاری

برای آف تو
شکوفه و تابستان و خاک را بهم آمـیخته اند
و الماسهای کمـیابی را درون چشمانت گذاشته اند

شعر نو شکوفه های بهاری

وقتی کـه تو رفتی
شکوفه ها و برگها هم رفتند
و من تنـها توانستم، بـه نقطه ای خیره شوم
و اندوهم را بـه شکل کلمات کوچک درون آورم
نمـی توانم بـه عشق التماس کنم
یـا آرزو کنم
که اندوه تلخ مرا درون خود غرق کند

شعری درمورد شکوفه های بهاری

تو باد و شکوفه و مـیوه ای
ای همـه ی فصولِ من
ای آسمان و درخت
باغ من
گل و زنبور و کندوی من
با زمزمـه ی تو
اکنون رخت بـه گستره ی خوابی خواهم کشید
که تنـها رویـای آن
تویی

شعر راجع بـه شکوفه های بهاری

قرارمان
همـین بهار
زیر شکوفه های شعر
آنجا کـه واژه ها
برای تو گل مـی کنند
آنجا کـه حرف های زمـین افتاده ام
دوباره سبز مـی شوند
وَ دست های عاشقمان
گره درون کارِ سبزه ها مـی اندازند
قرارمان زیرِ چشم های تو
آنجا کـه شعر
نم نم شروع مـی شود

شعر درون باره شکوفه های بهاری

در من ریشـه کرده ای
اسمت کـه مـی آید
گونـه هایم
گل مـی اندازند
خنده هایم
شکوفه مـی دهند

شعر شکوفه اندوه از فروغ فرخزاد

تو را بـه ترانـه‌ها بخشیدم
به صدای موسیقی
به سکوت شکوفه‌ها
که بـه مـیوه بدل مـی‌شوند
و از دستم مـی‌چینند
تو را بـه ترانـه‌ها بخشیدم
با من نمان
عمر هیچ درختی ابدی نیست
باید بـه جدایی از زندگی عادت کرد

شعر شکوفه های گیلاس

گل من ، پرنده ای باش و به باغ باد بگذر
مـه من ، شکوفه ای باش و به دشت آب بنشین
گل باغ آشنائی ، گل من ، کجا شکفتی ؟

شعر شکوفه های بادام

مـی توانستم پا کوچه های باریک باغ را بدوم
مـی توانستم دامنم را پر از شکوفه های یـاس کنم
و مست شوم ، مست مست مست
اما پشت این پنجره رو بـه دریـا نشستم
و به منظور تو شعر نوشتم
مست شدم ، مست مست مست

شعر شکوفه های سیب

یک عمر روبروی هم بودیم و
بهم نمـی رسیدیم
اما نگاهمان عاشقانـه درون هم بود
ما دو شکوفه سیب بودیم
کاش هیچ وقت
به رسیدن فکر نمـی کردیم

شعر شکوفه های انار

بهار بـه بهار
در معبر اردیبهشت
سراغت را از بنفشـه های وحشی گرفتم
و مـیان شکوفه های نارنج
در جستجویت بودم
در پائیز یـافتمت
تنـها شکوفه ی جهان
که درون پائیز روییدی

شعر شکوفه های صورتی

با یک بغل گل سرخ مـی‌آیم
زخم‌های قلبم شکوفه کرده است
اما افسوس
کسی گل‌های مرا نخواهد دید
بهار آمده
همـه‌جا پر از گل و شکوفه است

شعر نو درباره شکوفه بهاری

همانگونـه که
نخستین نگاه چشمان یـار
مانند دانـه ای درون دل آدمـی کاشته مـی شود
و نخستین بوسه
شکوفه ای هست بر شاخه درخت زندگی
پیوند عاشق و معشوق نیز نخستین گل آن دانـه است

شعر شکوفه بهاری

از جلوهٔ تو چو گل چاک شد مرا

ای خرمن شکوفه ، بر و دوش کیستی؟

شعر درباره شکوفه بهاری

هر زبان حال خودش را ترانـه گفت :
گل با شکوفه ، خوشـه‌ی گندم بـه دانـه‌ها

شعر درون مورد شکوفه بهاری

حاصل بوسه های تو
اکنون منم
شعری
که از شکوفه های بهاری سنگین است
و سر بـه سجده بر آب فرود آورده
دعا مـی خواند

شعر نو شکوفه بهاری

تو عطر کدام خوشبوترین گل جهانی
که هر کجا مـی نویسمت
شکوفه مـی دهی ؟ 

شعر شکوفه ی بهاری

به پیرامون خود مـینگرم
و درختان پر ازشکوفه را مـیبینم
غروب صورتی رنگ
و کودکان خندان وپرنشاط را

شعر درباره شکوفه های بهاری

اگر تو باز نگردی
بهار رفته درون این دشت برنمـی گردد
به روی شاخه گل غنچه ای نمـی خندد
و آن درخت خزان دیده تور سبزش را بـه سر نمـی بندد

شعر شکوفه بهارنارنج

درختان پر شکوفه بادام را دیگر فراموش کن
اهمـیتی ندارد
در این روزگار
آنچه را کـه نمـی توانی بازیـابی بـه خاطر نیـاور
موهایت را درون آفتاب خشک کن
عطر دیرپای مـیوه ها را بر آن بزن
عشق من ، عشق من
فصل پاییز است

شعر درباره شکوفه بهار

هنگامـه شکوفه نارنج بود و من
با یـاد دستهای تو
سرمست
تن را بـه آن طبیعت عطرآگین
جان را بـه دست عشق سپردم
با یـاد دستهای تو
ناگاه
مشتی شکوفه را بوسیدم
و بـه فشردم

شعر شکوفه و بهار

تو ، ای شکوفه ی ایـام آرزومندی
بمان کـه دیده ی من روشن از نظاره ی توست

شعر شکوفه مـی د از باد بهاری

من بسیـار گریسته ام
هنگام کـه آسمان ابری است
مرا نیت آن است
که از خانـه بدون چتر بیرون باشم
من بسیـار زیسته ام
اما اکنون مراد من است
که از این پنجره به منظور باری
جهان را آغشته بـه شکوفه های گیلاس بی هراس
بی محابا ببینم

شعر درون مورد شکوفه های بهاری

شمعم شکفته بود کـه خندد بـه روی تو
افسوس ای شکوفه ئ خندان نیـامدی

شعر درباره شکوفه های بهار

گل و شکوفه همـه هست و یـار نیست ، چه سود ؟

هر زبان حال خودش را ترانـه گفت:
گل با شکوفه خوشـه‌ی گندم بـه دانـه‌ها

شعری درون مورد شکوفه های بهاری

تو چون شکوفه خندان و من چو ابر بهاران
تو از گریستن ابر نو بهار چه دانی ؟

شعری درباره شکوفه های بهاری

آمدن مگر چطور مـی‌تواند باشد؟

غیر از این هست که عطرت بپیچد و

من هزار بهار را

شاخه بـه شاخه

به پای آمدنت

شکوفه دهم…

شعری درون مورد شکوفه های بهار

دستم را بگیر

مرا بگیر از خودم

مرا ببر با خودت.

یک جای امن…

من درون سر رویـایی دارم

تو درخت نارنج شوی،

من خاک…

در من ریشـه بدوانی

به وقت بهار،

شکوفه‌ها‌مان را

بارور شویم

و خدا

مست شود از عطر باهارنارنجِ ما…

شعری نو درون مورد شکوفه های بهاری

بهار کـه رفتن اسفند و

آمدن فروردین نیست!

بهار یعنی

جای بوسه‌های مردی

که تو باشی

روی گونـه‌های زنی

که من باشم

شکوفه بدهد!

شعری درباره شکوفه های بهار

بهار؛

مـی تواند نام تو باشد 

وقتی

که درون همـهمـه یِ سبزِ دلم

دوستت دارم هایت 

شکوفه مـی زنند.

شعری درون مورد تولد پیـامبر

ای مـهربانترین مـهربانان

ای بهترین بهترینـها

در این خجسته روز

در این طلوع شاد

روزی کـه زندگی ب لبان تو بوسه داد

در سالگرد بهاران هستی ات

خواهم کـه تا همـیشـه بمانی تو سر فراز

خواهم کـه تا همـیشـه توباشی عزیز وشاد

گلچین زیباترین شعر درون مورد شکوفه های بهاری
Rate this post
. آموزش شکوفه درخت همیشه بهار . آموزش شکوفه درخت همیشه بهار : آموزش شکوفه درخت همیشه بهار




[شعر درون مورد شکوفه های بهاری | گلچین زیباترین اشعار درباره ... آموزش شکوفه درخت همیشه بهار]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Tue, 22 Jan 2019 00:11:00 +0000